جدول جو
جدول جو

معنی زری دوز - جستجوی لغت در جدول جو

زری دوز
دوزندۀ زری، کسی که پارچه های زری می دوزد
تصویری از زری دوز
تصویر زری دوز
فرهنگ فارسی عمید
زری دوز
(رَ دَ / دِ)
کسی که زربفت دوزد. سازندۀ زری. زربفت دوز. رجوع به زری و زربفت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زری دوزی
تصویر زری دوزی
شغل و عمل زری دوز، دوختن پارچه های زری، زربفت دوزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارسی دوز
تصویر ارسی دوز
کفش دوزی که ارسی می دوزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زراندوز
تصویر زراندوز
زراندوزنده، کسی که مال جمع می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زردوز
تصویر زردوز
کسی که پیشه اش دوختن و ساختن پارچه های زری است، کسی که با تارهای زر نقش و نگار بر جامه می دوزد، زردوزی شده
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
عمل دوختن زری. زربفت دوزی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
کفشگر. کفاش. اسکاف. کفش دوز. حذّاء
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ)
درم دزد. جعل. (ناظم الاطباء). و رجوع به درم دزد شود
لغت نامه دهخدا
(خوَدْ / خُدْ پَ رَ)
مزدی دوزنده. خیاطی که پارچه را از مشتری و یا صاحب کارگاه خیاطی و یا فروشندۀ لباس دریافت کند و در برابر دریافت اجرت، آن را بدوزد، در عرف، کارگر خیاط نیز گویند، کفش دوزی که چرم و تیماج و سایر مواد لازم برای دوختن کفش را از صاحبکار و یا فروشنده کفش دریافت نماید و در مقابل اجرت معینی کفش را برای صاحبکار و یا فروشنده و عرضه کننده کفش بدوزد، در عرف کارگر کفاش نیز گویند
لغت نامه دهخدا
آنکه با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوزد چکن دوز، پارچه زر دوزی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسی دوز
تصویر ارسی دوز
آن که ارسی میدوزد کفشگر کفش دوز سازنده کفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمین دوز
تصویر زمین دوز
نوعی خیمه، محکم استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زر دوزی
تصویر زر دوزی
عمل زر دوز، محلی که در آن پارچه زری دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسی دوز
تصویر ارسی دوز
کفشگر، کفش دوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زمین دوز
تصویر زمین دوز
نوعی خیمه، محکم، استوار
فرهنگ فارسی معین